جدول جو
جدول جو

معنی هفت مادر - جستجوی لغت در جدول جو

هفت مادر
(هََ دَ)
امهات سبعه. (یادداشت مؤلف). ظاهراً هفت طبقۀ زمین است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
چیزی که در آن هفت رنگ به کار رفته باشد، برای مثال باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار / بر چمن گسترده فرشی از پرند هفت کار (ابن یمین - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت مرد
تصویر هفت مرد
هفت دسته مردان خدا، برای مثال گردنکش هفت چرخ گردان / محراب دعای هفت مردان (نظامی۳ - ۳۶۹)، اصحاب کهف، هفت تنان، حضرت محمد و خلفای راشدین و حسنین
فرهنگ فارسی عمید
(هََ مَ)
کنایه از هفت طبقۀ زمین است:
ای یار قدیم عهد چونی
وی مهدی هفت مهد چونی ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش اردکان شهرستان یزد دارای 626 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و صنعت دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
دو فرزند که از یک مادر باشند. (یادداشت مؤلف) : به جز ابن یامین که با یوسف هم مادر بود. (از قصص الانبیاء). رجوع به هم پدر شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه که 115تن سکنه دارد. آب آن از چشمۀ رودسر و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ پِ دَ)
هفت بانو که کنایت از سبعۀ سیاره باشد. (برهان) ، هفت آسمان را نیز گفته اند، چه آنها را آبای علوی می خوانند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
چیزی که در آن هفت رنگ بافته باشند. (انجمن آرا) (برهان) :
باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار
بر چمن گسترد فرشی از پرند هفت کار.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(هََ دُرر / دُ)
به معنی هفت دختر خضرا است که کنایه از هفت کوکب باشد، و آن را هفت درر هم می گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ مُ دَبْ بِ)
سبعۀ سیاره است که آنها را در زندگی آدمی مؤثر میدانسته اند:
ای هفت مدبر که در این پرده سرایید
تا چند چو افتید دگرباره برآیید؟
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ دَ)
کنایه از هفت آسمان است. (برهان) :
فلک بر تو زآن هفت مندل کشید
که بیرون ز مندل نشاید دوید.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
شیخ عطار در منطق الطیرهفت وادی سلوک را چنین نام می برد: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا. اما این منازل را عرفای دیگر به شیوۀ دیگری تقسیم کرده اند و نامگذاری منازل نیز در آثار مختلف صوفیان فرق دارد، مثلاً ابونصر سراج در کتاب اللمع ده مرتبه برای سلوک قائل شده است
لغت نامه دهخدا
آنچه که هفت ماه ازعمرش گذشته باشد، یا هفت ماهه بودن (زاییده شدن)، بسیارعجول بودن بسیارشتاب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
چیزی که دارای هفت رنگ باشد: (بازفراش چمن یعنی نسیم نوبهار برچمن گستردفرشی ازپردهفت کار) (این یمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت در
تصویر هفت در
((~. دَ))
کنایه از هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت ماهه
تصویر هفت ماهه
((هَ هِ))
آن چه که هفت ماه از عمرش گذشته باشد، بودن (زاییدن) بسیار عجول شدن، بسیار شتاب داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت پدر
تصویر هفت پدر
((~. پِ دَ))
کنایه از هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین